-
آدمیزاد اگر بی ادب است آدم
نیست
-
آنچه می گویم به قدر فهم توست
مردم اندر
حسرت فهم درست (مولوی)
-
آفتاب آمد دلیل آفتاب
گر دلیلت باید از وی رخ متاب (مولوی)
-
فراوان خزینه فروان غم است
کم است اندُه
آن را که دنیا کم است. (نظامی)
-
از حلب تا کاشغر میدان سلطان
سنجر است.
-
اگر نخواهی تو نور علم اندوخت
به
تنور اثیر خواهی سوخت ( اوحدی)
-
نکویی گر کنی منت منه زان
که باطل شد زمنت
جود و احسان
(ناصر خسرو)
-
سالها دل طلب جام جم می کرد
آنچه خود داشت
زبیگانه تمنی می کرد (حافظ)
-
با بدان منشین که درمانی
خو
پذیر است نفس انسانی ( سنایی)
-
پسر نوح با بدان بنشست
خاندان نبوتش گم شد
-
سگ اصحاب کهف روزی چند
پی نیکان گرفت
مردم شد ( سعدی)
-
آنجا رو که بخوانند
نه آنجا که برانند
-
نالیدن بلبل ز نوآموزی عشق است
هرگز
نشنیدیم زپروانه صدایی
( حزین لاهیجی)
-
***********************
-
نخستین باده کاندر جام
کردند
زچشم مست ساقی وام کردند
-
ز بهر صید دلهای جهانی
کمند زلف خوبان دام کردند
-
به گیتی هر کجا درد
دلی بود
به هم کردند و عشقش نام کردند
-
سر زلف بتان آرام
نگرفت
ز بس دلها که بی آرام کردند
-
چو خود کردند راز
خویشتن فاش
عراقی را چرا بد نام کردند؟
(فخرالدین
عراقی)
-
گر یک دوست
خفته است
دوست دگر بیدار است